مهدی طارمی؛ کارنامهات فقط یک «خیانت» کم داشت!
برانکو ایوانکوویچ رسما اعلام کرد ادامه حضور مهدی طارمی در پرسپولیس منتفی است، چرا که او پیشنهاد تمدید قرارداد دو ساله را رد کرده و به طور کتبی هم تمایلش برای جدایی را با باشگاه در میان گذاشته است. بعد از اعلام این خبر، یکی از اعضای هیاتمدیره نیز موضوع را تایید کرد و گفت: «نمیتوانیم کسی را به زور در تیم نگه داریم.» با این اوصاف طارمی به احتمال فراوان در همین پنجره زمستانی به فروش میرسد تا حداقل از ناحیه انتقال او مبلغی جزئی نصیب پرسپولیس شود. به این ترتیب به نظر میرسد طارمی همانطوری از پرسپولیس جدا میشود که از شخصیتی مثل او انتظار میرفت؛ در اوج بیوفایی و با چاشنی غلیظ خیانت.
طارمی در حالی تصمیم به ترک پرسپولیس گرفته که از صدقهسر شاهکار دو سال پیش او، سرخپوشان از جذب بازیکن در دو پنجره نقلوانتقالاتی متوالی محروم هستند.
درست در همین شرایط اما او ساز جدایی کوک کرده تا بار دیگر به عریانی تفاوت بین آدمهای کوچک و بزرگ را نشان بدهد.
در ایتالیا مدیران یوونتوس گند زدند و تیم را به دسته پایینتر فرستادند، با این وجود امثال دلپیرو و بوفون جوانیشان را گذاشتند و بانوی پیر را از کف عدم به قله اوج برگرداندند.
اینجا اما هنوز غائله تمام نشده، متهم اصلی بار و بندیلاش را جمع کرده و دارد میزند به چاک. به راستی این حجم دیوانهوار از بیتعهدی را با کدام کلمه، با کدام جمله میتوان توصیف کرد؟ انگار نه انگار که باشگاه پرسپولیس همین چند روز پیش با پیگیریهای مستمر و مایه گذاشتن از روابط دیپلماتیک سیاستمداران کشور توانست گندکاری 800هزار یورویی استاد را رفعورجوع کند.
آنها به آب و آتش زدند و بابتش از عادل فردوسیپور و بقیه روشنفکران نگران سرکوفت خوردند، اما در عمل بدهی شخصی آقای طارمی رفع شد و او حالا با خیال راحت میتواند برای مدیران باشگاه دست تکان بدهد و دنبال زندگیاش برود. کاش تو ستاره هیچکدام از نسلهای این سرزمین نباشی؛ چه هراسناک است دنیایی که طارمیهایش پرشمار باشند و «طارمیسم» در آن رونق بگیرد.
کارنامه درخشان مهدی طارمی، فقط همین یک قلم را کم داشت. او حالا کاملترین الگوی دنیا برای «نبودن» است؛ مدلی که هیچکس نباید شبیهاش باشد. به نظر شما کسی که در حساسترین بازی سال خودخواهانه پنالتی چیپ میزند، پیروزی سرنوشتساز را از تیمش میگیرد و طلبکارانه رو به سکوها «هیس» نشان میدهد، خداحافظیاش چطور باید باشد؟ کسی که سال دوم کوچش از لیگ یک و حضورش در پرسپولیس خودش را «بزرگتر» تیمی میخواند که قدش تا «سایه» اسطورههای آن هم نیست، چرا نباید این برزخ را بسازد و اولین نفر از آن بگریزد؟
همهاش سه بهار از به شهرت رسیدن این بشر میگذرد و البته سه تابستان با انبوه گربهرقصانیهای او سپری شده؛ چه روزهایی که قرارداد نداشته و چه آن روزها که تحت قرارداد باشگاه بوده و قانونا باید از کادرفنی اطاعت میکرده. در این زمستان اما او خزان معرفت را به کاملترین شکل ممکن معنی کرد؛ گو اینکه از اول هم یادگاری نوشتن روی این دیوار چرک و شکسته، کاری عبث بود.
بگذارید طارمی هم برود؛ آنقدرها طول نخواهد کشید تا سیمای برنده و بازنده این جدایی روشن شود. طارمی که هیچ، پرسپولیس روزی علی کریمی را هم از دست داد، اما محکم و استوار سر جایش باقی ماند. داریم از مردی صحبت میکنیم که سال80 وقتی قراردادش با پرسپولیس تمام شد، چهار ماه مجانی بازی کرد تا تیمش را از آب و گل در بیاورد و بعد برود. تازه وقتی رفت، آخر مسیرش شد بازی در بایرنمونیخ؛ نه امثال ریزهاسپور که امروز در میانههای جدول لیگ دوی ترکیه دستوپا میزند. خارج آنها واقعا خارج بود، همانطور که مرام و معرفتشان اصل بود. اینها را برای آقا مهدی مینویسیم که اگر علی دایی و پرسپولیس در مسیر زندگیاش نبودند، امروز ستارههای سینما را فقط از پای پرده نقرهای میتوانست تماشا کند، با خرید بلیت، مثل هزاران نفر دیگر!